سفری به باکو (8)
وبلاگ کشکول زائر نوشت
شب را در منزل یکی از بچه های مشت آقا که اتفاقاً طلبه هم بود گذراندیم . منزلش تقریباً نوساز و در حاشیه شهر بود که حیاطی بزرگ داشت.میگفت که خانه را باتفاق برادرش با هم ساخته اند(بنا کرده اند) و ظاهراً در امور ساخت خانه و .. اقوام نزدیک با هم همکاری داشتند و جزء وظیفه خود میدانستند. نکته ای که در ساخت خانه های آذری متفاوت از خودمان دیدم این بود که کف اطاقها از زمین عموماً فاصله داشت و بجای سرامیک و موزائیک کلاً با چوب پوشیده شده بود (ظاهراْ بخاطر رطوبت بسیار زیاد زمین اینگونه طراحی و اجراء میشوند). از نظر تزئینات داخلی ساختمان عموماً بسیار ساده و بی تکلف و خیلی معمولی میساختند و حتی در خیلی از موارد پرده ولوستر و.. هم وجود نداشت و حتی در آپارتمان هایشان هم همین گونه بود . ولی از نظر نمای بیرونی و ظاهر ساختمان تقریباً سنگ تمام می گذاشتند و جلوه های زیبایی از ساختمانها را میشد دید. یکی از دوستان آذری میگفت که خانه های ایران مثل کاخ هستند . عکس منزل ما را که در موبایل بهش نشون دادم میگفت مثل کاخ است. میزبان ما "جمیل"نام داشت و بیش از حد سیگار میکشید و بارها از طرف یوسف و من مورد ارشاد بی نتیجه قرار گرفت.
آن شب بندگان خدا برای پذیرایی از ما سنگ تمام گزاردند مخصوصاً اینکه بعد از چند روز بالاخره با غذای گرم پذیرایی شدیم و برنج را بمقداری البته کم سر سفره دیدیم. دستشان درد نکند بمن که حسابی حال داد."جمیل" نیز در منزلش پرورش مرغ و ماکیان داشت . او تصمیم گرفت که زمانیکه ما بخواهیم به ایران برگردیم با ما به ایران بیاید و بقصد زیارت به مشهد مقدس برود که من استقبال کردم و البته یوسف به ترکی بهش گفت که دوستم میگوید مشروط به اینکه در ماشین سیگار نکشی؟ و ظاهراً اون بیچاره هم پذیرفته بود.
خلاصه فردا صبح با یکی دیگر از بچه های محل بنام "جیحون" عزم مناطق و مکانهای دیدنی اطراف کردیم که منجمله به جایی بنام " یانار داق" رفتیم . جیحون بسیار از یانار داق تعریف میکرد که مکان عجیبی است و روزانه بسیار بازدید کننده خارجی دارد و... پس از گذر از چند شهر بسمت بیابانی رفتیم و در جاده فرعی با تابلوی بسیار بزرگی که به آذری نوشته بود "Yanardağı " به محوطه ای وارد شدیم که نگهبان داشت و هزینه ورودی نسبتاً بالایی هم میگرفتند .
خانمی بعنوان راهنما کنار ما قرار گرفت با لباس فرم مخصوص و شروع کرد به توضیح دادن که اینجا نقطه عجیبی از کره زمین است که از دل صخره آتش بیرون می آید و هزاران سال قدمت دارد و خاموش نشده و زردشتیان جهان سالی یک مرتبه برای دیدن این آتش مقدس در اینجا جمع میشوند و ... بسیار برای این محل هزینه شده بود در سینه کوه مقابل با سنگهای تزئینی کلمه یانار داق را خیلی بزرگ چیده بودند به سبک دهکده هالیوود در آمریکا !! و پلکان در دل کوه با ساختمانهای متعدد و تعدادی فروشگاه و.. خلاصه جلوتر که رفتیم فکر میکنید با چه مواجه شدیم؟ دقیقا" با این تصویر:
بله درست دیده اید یک شعله آتش که از دامنه یک تپه شعله ور شده!!! مات و مبهوت ماندم .ما در جنوب ایران سمت خوزستان بسیار از این گونه شعله های حاصل از اشتعال گاز از زمین دیده ایم و بی تفاوت از کنارش عبور کرده ایم و حالا اینجا این آتش اینهمه مشهور شده و اینهمه جاذبه گردشگری برایش ساخته اند و از سراسر دنیا برای دیدنش می آیند و میروند. کاری جز افسوس خوردن نمیشد کرد.حیفم اومد اینهمه راه که اومدم و این هزینه ورودی که دادم .بیش از آتش نگاهم به گردشگران خارجی بود که با حیرت به آتش مینگریستند و چپ و راست عکس میگرفتند.
بله این همه موهبت خدادادی و آثار باستانی چند هزار ساله که ما در ایران داریم و بعضاْ بر اثر بی مبالاتی خود و بی مسئولیتی مسئولان تخریب میشود و از بین میرود و هیچ استفاده از آن نمیشود و اما در کشوری مثل آذربایجان از این آتش ناچیز اینهمه تبلیغات و جاذبه ساخته بودند.