وبلاگ طلبهی اُ منفی نوشت:
سال هزار و سیسد و سیاست
داشتن اختلاف نظر با رهبری نه تنها نقطه ضعف نیست، بلکه امری طبیعی برای هر فرد دارای جهانبینی شخصی است. این اختلاف نظر میتواند در حوزه نظر، کلی یا جزیی باشد. در تاریخ جمهوری اسلامی هم هر رییس جمهوری در مواردی با رهبر وقت، اختلاف نظر و سلیقههایی داشته، و از این جهت اختلافهای جاری بین رییس و رهبر فعلی جمهوری اسلامی اتفاق تازهای نیست. حتا در مواردی خبر درگیریهای نظری بین این دو مقام درز کرده است و یا تا حدی به مرتبه فعل رسیده است که در نهایت با توجه به جایگاه قانونی هر کدام تعیین تکلیف شده. اما چیزی که باعث میشود دوره کنونی بی سابقه به حساب بیاید اعلان این دو مقام در رد نظر مقام دیگر است. دیگر نه تنها خبری از پردهپوشیهای گذشته نیست، بلکه هر کدام به جز نقد مواضع یکدیگر، به کلیدواژههای هم حمله میکنند و روی سخن و مقام بیانشان را نیز از دایره خطاب به میان مردم میآورند.
حسن روحانی «من انقلابیام» که کلیدواژهی ابداعی رهبری است را به چالش میکشد و رهبری اصطلاح ابداعی «برجام دو و سه»ی روحانی را محکوم و تفسیر به جنایت و خیانت میکند. آن هم در دو دیدار عمومی و مردمی و نه در بیت یا حسینیه امام. حسن روحانی علیه موضع رهبری درباره اقتصاد مقاومتی توییت میکند و ارتباط با دنیا را معنای اقتصاد مقاومتی معرفی میکند. رهبری هم صریحتر از همیشه کنایهی ابلغُ مِنَ التصریح میآورد که برجام بر خلاف تصریح دولت خسارت است.
از همهی اینها گذشته وقتی رهبری در دیداری عمومی خطاب به دولتی که بیش از نیم عمرش گذشته و شاکلهی نظری و نیروی انسانیاش بر مبنایی استوار شده (که واضح است مخالف نظر رهبر است) امر به تغییر منش میکند و میخواهد آغوش دولت را برای عدهای باز کند که تا امروز مخالفان هم بودهاند، دور از حکمت است که این امر را واقعی دانست! به عبارت دیگر شخص رهبری هم میداند که با این امر نه دولت منش خود را عوض میکند و نه معقول است که بدنهی انسانی دولت را تغییر گسترده بدهد. ضمن این که تغییر در این نگرش احتیاج به تغییر مبنای نظری دارد و با دستور و توصیه شدنی نیست. پس رهبری باید هدف دیگری داشته باشند و که به نظر میرسد آن هدف هزینهسازی برای رفتار فعلی دولت است.
با این توضیح، آغاز سال جدید حکایت از سالی سخت برای سیاست کشور دارد که میتواند به بحرانهای اساسی ختم شود.