مراتب کمال
خاک و هوا به گیاه می پیوندد و خود را به مرحله بالاتری از کمال می رساند، گیاه توسط حیوان و انسان خورده می شود و به سطح بالاتری از کمال میرسد، حیوان توسط انسان خورده می شود و کامل می شود، اما کمال انسان در چیست؟ جمادات و گیاهان و حیوانات راه خود را به سوی کمال یافته اند، اما آیا انسان نیز راه کمال خویش را پیدا کرده است و در مسیر درست راه می پیماید یا اشتباه می رود؟ آیا احتمال عقب رفتن انسان هم وجود دارد؟ آیا ممکن است انسان به زندگی حیوانات وارد شود و یک حیوان پیشرفته شود؟
اگر همت انسان به راحتی زندگی مادی او محدود شود، زندگی انسان در سطح زندگی حیوانات باقی می ماند، اما با پرورش ویژگی های فکری و پرداختن به زندگی روحانی باعث بالا رفتن در سطوح کمال می شود. آخرین مرحله کمال، بالاترین زیبایی هستی و خالق همه زیبایی هاست. انسان اگر قصد دارد در مسیر کمال حرکت کند باید هدف و همت خود را خدایی قرار دهد و جایگاه خود را در آفرینش بشناسد. جایگاه انسان در آفرینش بندگی است.هرچقدر انسان بنده تر شود رشد او در مسیر کمال بیشتر و بالاتر می شود. اگر جمادات در مرحله شماره یک کمال قرار داشته باشند، گیاهان در مرحله شماره دو کمال، حیوانات در مرحله شماره سه و انسان در مرحله شماره چهار کمال قرار دارد. جایگاه خالق ذوالجلال و الاکرام در مراتب کمال بینهایت است و انسان راهی از مرتبه چهار تا بینهایت برای کمال دارد و می تواند در معرفت و عشق خود را به قرب خدای قادر متعال برساند، به شرط آن که در مسیر بندگی حرکت کند.
کمال انسان فقط با بندگی خالق قادر و دانا انجام می شود، در حالی که مکاتب غربی به جای اصل قرار دادن خداوند، انسان را اصل قرار می دهند و به او قدرت بادکنکی می دهند. در عرفان های کاذب که گاه خدا را نادیده می گیرند و گاه با آداب شرع مخالفت می کنند، آخرین درجه کمال و بالاترین هدف کسب آرامش است، هرچند این آرامش از روش های متضاد با بندگی به دست بیاید. اما در طریق بندگی نهایت هدف و بالاترین درجه کمال در قرب حق تعالی است که در سایه این تقرب آرامش کامل نیز به دست می آید و انسان به بالاترین درجه اطمینان میرسد.
ارتباط با خالق هستی، عشق به جمال مطلق و کمال مطلق و عشق به اولیای وارسته او باعث رشد انسان می شود. نماز مظهر عشق به خداوند و لحظه ناب با پروردگار عالم صحبت کردن و رهیدن از دام ها و قیدهای دنیای محدود است. در این مهمانی سلول های جسم و روح انسان رشد می کند و به سوی آسمان حرکت میکند.
انسانی که در مسیر بندگی حرکت می کند به همه مظاهر آفرینش عشق می ورزد و همه بندگان و آفریده ها را نشان از خالق آن ها می داند و به آن ها محبت می کند. بندگی به همه ابعاد زندگی وارد می شود. بنده به توحید افعالی، صفاتی و توحید ذاتی تن در میدهد. بنده موحد هیچ کدام از افعال و حرکات خود را مستقل از خداوند نمی بیند و اراده خود را که هدیه ای است از طرف خدا، در مسیر اراده باریتعالی قرار می دهد. صفات زیبا و کمالاتی که در او به وجود می آید را حقیقتا از خداوند می بیند و به او نسبت می دهد و از خودش نمی بیند. سالک مسیر زندگی به درجه ای از فهم و شعور می رسد که خدای متعال را یگانه موجودی می داند که به صورت مستقل همه کمالات را دارد و کمالات سایر موجودات را همگی در سایه کمالات الهی معنا می کند و مرتبه سوم توحید ذاتی است که سالک حقیقتا هستی خود و ماسوی الله را از خداوند بداند.
یاران ره عشق منزل ندارد
این بحر مواج ساحل ندارد
باری که حملش نامد ز گردون
جز ما ضعیفان حامل ندارد